بویِ دزدی، بویِ خون، حسرت و دلتنگی
داغ ننگ روی پیشونی و دلای سنگی
بوی سفره های خالی عرق شرم پدر
بوی فرزند شهید رو جانماز مادرا
با اینا، چشمامونو تر میکنیم
با اینا، دیو شبو در میکنیم
شادی شکستنِ شیشه ی غم
وحشتِ گم شدن یار دبستانی من…
خلق پشت صحنه،سیرک انتصابات نظام
بوی ازدحام خلوت توو صف رای و ریا
با اینا، زمستونو سر میکنیم
تا به کی شعارو باور می کنیم؟
بغض سیلی خوردن از دلواپسای پاپتی
شوق خیزشی بلند، از روی بته های نور
برق گوله های سربی توو سراب سینه ها
ضجه بر نعش گرانقبر عمام کاغذی!!!
با اینا، زمستونو سر میکنیم
مشق بازیه کلاغ پر میکنیم
با امید ریزش عرزشیای آس و پاس
نفرت از دبشیه چای و طعم تلخ اختلاس!
یا فراری شدن از هراس و کابوس تقاص
با اینا، زمستونو سر میکنم
گلای غصه رو پر پر میکنم
بوی کشتار توی نیزار جنوب و صد جوان
شب جمعه و مزار بی نشون خاوران
توی جوی اشک و خون غسل چشای خواهران
با اینا، زمستونو سر میکنم
گریه در سوگ برادر میکنیم
به هوای دیدن صبح سپید
به دل سیاهی خنجر میکنیم…
